پارت ۱۲

-:تمام بدیای که کردم و جبران میکنم ...
+:نمی‌...خوا...م .. فق.ط ول..م ..ک..ن
-: ولت نمیکنم ... مجبوری پیش من بمونی .. تا همیشه ..
+:و.لی‌....م.ن ..ت..و رو... نمی...خوام
-: مجبوری بخوای .. کاری میکنم منو بخوای ...
آروم تر شده بود .. از بغلم درش اوردم.. و بلندش کردم .. از پله ها بالا رفتم.. ولی این بار توی اتاق خودم بردمش ..
روی تخت گذاشتمش .. و یکی از لباسام که برام کوچیک بود و برداشتم ..
-: بزار لباست و عوض کنم .. بریم بیرون
+:اوهوم..
شروع کردم به عوض کردن لباساش ...
اونم بهم زول زده بود .. و نگام میکرد ..
وقتی کارم تموم شد .. بلندش کردم .. که دستاش و دور گردنم حلقه کرد ..
توی ماشین گذاشتمش و خودمم کنارش نشستم ..
-: کجا بریم
+: اومممم.... ساحل..
-: باشه
ماشین و روشن کردم و به سمت ساحلی که گفت رفتیم ...
چون یکم دور بود یک ساعت طول کشید تا .. برسیم .‌.
در و باز کردم و دستش و گرفتم ..
-:دستم و بگیر تا نیوفتی
سرش و تکون دادم و دستم و گرفت ..
آروم راه میرفتم .. تا بتونه حرکت کنه ..
وقتی کاملا نزدیک ساحل شدیم ..
دستم و ول کرد و روی ماسه ها نشست ..
+:اوممم... خیلی وقت بود نیومده بودم
کنارش .. نشستم .
-: پس ساحل و دوست داری
+:اره .. گاهی از مدرسه فرار میکنم میام اینجا ..
-: ببخشید ..
+:چرا ..
-:بخاطر اون‌کارام و....
+:اشکالی نداره .. منم معذرت می‌خوام .. یکم عصبانی بودم اون حرفا رو زدم ..
-: ولی حرفایی که زدی واقعیت بود
نگاهش و ازم گرفت و به خورشیدی که داشت ناپدید میشد نگاه کرد ..
منم نگاهم و ازش گرفتم و به آسمون دادم .. اه باید هرچه زودتر درمان بشم .. اینجوری بدتر این دختر و اذیت میکنم ..
با حس سنگینی شونه ام از فکر در آوردم .. سرش و روی شونه ام گذاشته بود .. چشماش .بسته بود ..
انگار داشت خوابش می‌برد ..
بلندش کردم و روی صندلی ماشین گذاشتمش .. خودمم کنارش نشستم و ..
به سمت خونه روندم ..
بعد از یک ساعت رسیدیم ..
وقتی بهش نگاه کردم .. خواب بود
از ماشین پیاده شدم و بعد از اینکه بغلش کردم .. وارد
خونه شدیم .. توی اتاق خودش گذاشتمش .و ..
کنارش دراز کشیدم .. و به صورت غرق در خوابش نگاه کردم..‌ خیلی مظلوم خوابیده بود .. شبیهه یه بچه جوجه ..تا صبح میتونم به صورتش نگاه کنم و خسته نشم ..

۶:۰۰ صبح

انقدر به صورتش نگاه کردم که .. متوجه ی گذر زمان نشدم ..
خواستم چشمام و ببندم و یکم استراحت کنم .. که...
دیدگاه ها (۱۷)

پارت ۱۳

پارت ۱۴

پارت ۱۱

پارت ۱۰

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

کیوت ولی خشن پارت ۶کوک توی ذهنش : وقتی داشتم میومدم بیرون هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط